ای کاش نماز خواندن ما اینگونه نباشد!!!!!!!!!!!
|
|
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید.
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود
و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد:
«هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟ »
مجنون به خود آمد و گفت: «من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم.
تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟»
|
|
93/1/2 *مدیر وب سایت: مصطفی بیگی*
نظر بدهید
|
|
|